وی دانشآموخته رشته مدیریت دولتی است. صحرایی سال ۱۳۶۵ داستاننویسی را آغاز کردهاست. جنگ مسیر زندگی حرفه ای صحرایی را تعیین کرد و دغدغه نگارش خاطرات خود و دوستانش در این دوران او را در مسیر نویسندگی قرار داد.
نگارش مجموعه داستان «کانال مهتاب» در سال ۱۳۷۸ و کتاب «هزار و نه» در سال ۱۳۷۹ اولین تجربیات حرفه ای او در دنیای ادبیات است. صحرایی در سال ۱۳۸۲ به عرصه ادبیات کودک و نوجوان نیز گام گذاشت و با کتاب «خمپارههای خواب آلود» توانست خود را در این ژانر معرفی کند. او پس از موفقیتهای متعدد با این کتاب، آثاری همچون «کاش کمی بزرگتر بودم» در سال ۱۳۸۶، «شمشاد و آرزوی چهارم» در سال ۱۳۸۷ و داستان طنز «معمای کانال ماهی» ۱۳۸۸ این نویسنده را در حوزه ادبیات کودک و نوجوان تثبیت کرد.
اکبر صحرایی از سال ۱۳۸۵ نگارش داستانهای طنز در حوزه دفاع مقدس پرداخت ، که چندگانه «دار و دسته دارعلی» موفقترین کتاب او در این زمینه است. شخصیت اصلی این کتاب فردی واقعی در جبهههای جنگ به نام «دار علی» است که صحرایی او را ملانصرالدین یا بهلول جبهه توصیف میکند. صحرایی درباه این کتاب میگوید: این شخصیت را ساختم و بارور کردم و سوژهها را به بدنه این شخصیت تزریق کردم. در گام اول یک جلد و در گام بعد مجموعه ۷ جلدی «دار و دسته دارعلی» منتشر شد.
او پس از نگارش این کتاب به سوژه ای بکر برخورد که آن را در قالب کتاب دوجلدی با عنوان «سنگر علافها» منتشر کردهاست. او دربارهٔ این اثر خود گفتهاست: «به سوژه «سنگر علافها» برخوردم؛ سنگری که نیروها در آن پیش از عملیات دپو شده و بیکار بودند تا هنگام حملهها از آنها استفاده شود. این گروه پیش از عملیات بیکار بودند. برای گذران روزها دست به طنازیهایی میزدند یا به نوعی سر به سر دیگران میگذاشتند.»